وقتایی که حالم بهتره رو دوست دارم. نه که چیزی رو فراموش کنم فقط برای یه مدت کوتاهم شده بهش فکر نمی کنم.

دلم میخواست وقتی میریم خونه جدید منم یه آدم جدید بشم. دیگه یه دختر منظم باشم که 10 شب میخوابه و 6 صبح بلند میشه! هر روز صبح ورزش میکنه، شبا حتما مسواک میزنه و نخ دندون میکشه. روزها سه ساعت حداقل مطالعه میکنه و هر روز گرد و خاک کتاب هاشو میگیره. ساعت 3 و 4 برای خودش غذا درست میکنه و ساعت 6 و7 هم دوباره ورزش میکنه. بعضی از روزها رو فقط به دوستاش اختصاص میده و حتما دو هفته یه بار به دیدن دوستاش میره. در طول روز کارهای دانشگاه و پایان نامه شو انجام میده و وقتی شب میشه ساعت ده در حالی که داره از خستگی میمیره به رخت خواب میره. نگم که اتاقشم مرتبه و بوی عود و گل میده.

بعد به این نتیجه رسیدم که من اگه همچین دختری میخواستم باشم همین الان. همین چند روز باقی مونده تا رفتن هم میتونستم منظم باشم. البته شاید یه تغییر بزرگ، باعث بشه که اونی باشم که همیشه از خودم انتظار دارم. بهرحال واضحه که باید براش تلاش کرد و فقط آرزو کردن باعث نمیشه به چیزی برسیم.

حال جسمی م خوب نیست. نمی دونم چمه. بی اشتهایی ناجور، دل پیچه و سرگیجه . فکر کنم دارن ذره ذره مسمومم میکنن!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تست قالب رزرو تاکسی به تمام نقاط ایران دانا باش سحر شاپ سفید بام کرمانیان فروشگاه آنلاین فایل دماپا . کار و فناوری